فرشته کوچولوفرشته کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی ما

هفته گذشته

1390/6/6 17:59
نویسنده : مامان فسقلی
673 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ایلیای مامان، خوبی عزیزدلم؟ میخوام اتفاقای هفته قبل رو برات تعریف کنم

*بالاخره طلسم شکست و من رفتم استخر،خیلی راضی بودم... قبلش یه سری نرمش کردیم بعد هم رفتیم توی آب، اونجا هم یه چند تا حرکت ورزشی بهمون دادن که به نظرم مفید بود...  کلا روز خوبی بود، پشیمون شدم که چرا زودتر نرفتم، حالا از این هفته تصمیم دارم مرتب برم.

و اما شیرینکاریای شما

* اول از همه اینکه حرکاتت خیلیییی واضح شده، حرکتای اعتراضی هم داریچشمک مثلا به محض اینکه من میشینم پای لپ تاپ، چون یه کم خم میشم بهت برمیخوره و شروع میکنی به وول خوردن، منم متوجه میشم که از این وضعیت راضی نیستی و سریع مدل نشستنمو عوض میکنم.

* سه روز پیش بابایی برای اولین بار تکون خوردنای تو رو متوجه شد،کلی قوی شدیا عزیز دلم.

* روز 5 شنبه رفتیم سونوگرافی، از ساعت 8.5 اونجا بودیم حدودای 11.5 نوبتمون شد ( من فلسفه این نوبت گرفتن رو نفهمیدم، میگن ساعت 8.5 بیاید ولی تا ساعت 11 نوبت نمیدن)، بالاخره نوبتمون شد.... اول من رفتم داخل مطب ، بعدش که خانوم دکتر کارش رو شروع کرد بابایی رو هم صدا زدن، اینم بگم از ساعت 9 تو بیدار بودی و تکون میخوردی ، منم همش میگفتم خدا کنه خسته نشی که موقع سونو خوابت ببره ولی پرانرژی تر از این حرفایی که به این زودیا خسته شی قربونت برم، البته ناگفته نماند منم کلی شکلات خورده بودم  که جنابعالی یه وقت هوس خواب به سرت نزنه

داشتم میگفتم، خانوم دکتر کارش رو شروع کرد،تک تک اعضای بدنت رو نشونمون داد ... قلب،کلیه،ستون فقرات، جمجمه ، چشمای خوشگلت و خلاصه همه چی.... و خدا رو شکر گفتش که همه چی نرماله، عزیزدلمی تو، دستاتو کنار صورتت گرفته بودی... انگار که داری از پشت شیشه نگاه میکنی، خانوم دکتر کارش رو میکرد تو هم واسه خودت تکون میخوری و چرخ میزدی، اخراشم که شد خیلی ریلکس اول نیمرخ شدی و بعد پشتت رو کردی بهمونماچ

* راستی سی دی سونوگرافیت رو هم گرفتیم ... تا حالا صد دفعه نیگاش کردیم

 

*خانوم دکتر هم گفتش که........... تو گل پسری ( مرسی که تغییر جنسیت ندادیچشمک)

*فردا هم قراره بریم مسافرت تا جمعه،دایی میاد دنبالمون که ببرتمون، بابایی هم آخر هفته میاد که با هم برگردیم، فکر کنم این دو روزی که پیش بابایی نیستیم حسابی دلش واست تنگ شه... امیدوارم مسافرت به تو هم خوش بگذره ایلیای چشم سیاه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

خاله نی نی ناز
6 شهریور 90 21:43
مرسی گلم

خواهش میکنم عزیزم

مامان نگین
7 شهریور 90 2:04
سلام مامان ایلیا جان. دیدی بت گفتم نگران نباش حاجیمون پسره؟!. انشااله همیشه خوشحال باشی. سفر خوش بگذره. حتما عکسم بگیر که نشونش بدی.
خوش به حال ایلیا جان که از سونوش سیدی داره، به ما که ندادن!

سلام نگین جون
حاج ایلیاااا
نگین جون شما به امید خدا تا چند روز دیگه خود طاها جون رو میبینید... ما هنوز تا دیدن ایلیا کلی راه داریم واسه همین فعلا به این سی دی دلخوشیم

مامانه میکاییل
7 شهریور 90 11:33
ای جانممممممممممممممممم
الهی به سلامتی ؛ کلاسه آکوا چند شنبه اس ؟؟؟؟


ممنون ملی جون
هر روز هست، اگه خواستی بگو برنامه شو بهت بدم.

مامان ریحانه
7 شهریور 90 23:50
سلام مامان ایلیا قدر اینروزا رو بدون
ایشالا خوش بگذره بهتون

ممنونم عزیزم

نرگس
8 شهریور 90 3:17
مگه سونو رنگ چشمش هم گفت؟

نهههه ولی میدونم چشماش سیاهه
مامان ریحانه
8 شهریور 90 11:59
سلام
کم کم غروب ماه خدا ديده مي شود
صد حيف ازين بساط که برچيده مي شود
در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسي ست که بخشيده مي شود




زهراگلی
8 شهریور 90 14:43
ایلیا خاله به قول مامانت ممنون که تغییر جنسیت ندادی. باش و همیشه و سالم باش گل پسر

مرسییییی زهرا جونم

مامان زهرا نازنازی
12 شهریور 90 0:31



نرگس
12 شهریور 90 17:44
دو روز اینجا نمیام خودتون ببرید و بدوزید
زهرا جونم خوبی خوشی؟
دوستان همه پسرزا شدند من میخوام نهایت تلاشمو بکنم یه جین دختر بیارم بدم بهشون برن حالشو ببرند

خدا از خانومی کمت نکنه نرگسی جونم

مامان زهرا نازنازی
13 شهریور 90 14:23
سفرتون بی خطر

ممنونم عزیزم

مامان پارسا
13 شهریور 90 16:51
خووووووووووووش بگذره مسافرت
نهایت لذت رو ببر که دلت واسه ی همه چیز این روزا تنگ میشه

مرسییییی مامان پارسا جون
مامان گیسو
14 شهریور 90 2:50
سلام عزیزم
ان شاا... به سلامتی زایمان کنی
خدا رو شکر که گل پسرمون سالمه
بوسسسسسسسسسس

مرسی

مامان ابوالفضل
14 شهریور 90 15:43
سلام خانومی
خیلی قشنگه
همه ی مامانا احساسای مشابهی دارن
امیدوارم که این روزها به سلامتی بگذره و عزیزتو توی بغلت بگیری

ممنون ندا جون

مامانی
15 شهریور 90 8:37
سلام موفق باشی من لینکتون کردم دلم می خواد وقتی به دنیا اومد عکسای ایلیا جونو ببینم اگه دوست داشتی به ما هم یه سری بزن

ممنون مامانی، منم با اجازه لینکتون میکنم

زهره مامان هلیا
15 شهریور 90 9:13
سلام آقا ایلیا تو دل مامانی خوب بخور و بخواب تا پسمل تپلی بشی



زهراگلی
15 شهریور 90 10:07
نرگس جون پس کی تلاشهات عملی میشن؟ من منتظر عروس هستم ها

-------------

غزلک از سارا چه خبر؟ اوضاعش چطوره؟ ردیفه؟

سلام زهرا جون، نرگس تنبلتر از این حرفاس
سارا چند وقته ازش بیخبرم ولی اخرین باری که باهاش حرف زدم خدا رو شکر همه چی خوب بود، دکتر راضی بود از شرایطش

مامان طه
16 شهریور 90 7:10
سلام خانمی میدونی چند روزه ما رو منتظر خوندن مطالبت گذاشتی؟ بابا دلمون برات تنگ شده!!!!!!. ورودت به ماه ششم بارداریتو تبریک میگم. دیگه افتادی تو سراشیبی

مرسییییی نگین جون، یه خرده تنبل شدم ببخشید.
اره دیگه... خدا کنه این چند ماه هم به سلامتی بگذره

نيلوفر
16 شهریور 90 17:36
آخييييييييييي