فرشته کوچولوفرشته کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی ما

مسافرت .... دوستای خوبم

1390/6/19 23:53
نویسنده : مامان فسقلی
732 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان خوبی؟ ببخشید خیلی وقته وبلاگتو آپ نکردم، یه کم تنبل شدمچشمک

دوشنبه دو هفته پیش دایی اومد دنبالمون که بریم پیش مامان اینا، تقریبا 4 روز اونجا بودیم، خیلیییییییی خوب بود، به خاطر وجود شما خیلی وقت بود که نرفته بودم و حسابی دلتنگ بودم. مامانیم واست کلی خریدای خوشگل کرده بود، تقریبا همه وسایل بهداشتی و لباسات رو گرفته بودن و من حسابی شرمنده شدم. روز 4 شنبه هم بابایی اومد پیشمون و جمعه با هم برگشتیم، هر وقت که فکر میکردم دوباره میخوام از مامان اینا دور شم اشکم راه میفتاد، الان هم که دارم اینا رو مینویسم دوباره کلی دلم واسشون تنگ شده، خیلی خلاصه نوشتم ماجرای مسافرت رو، چون اگه بخوام بیشتر یاد اون چند روز بیفتم دوباره گریه م در میاد.

مامان یه کار اداری داره اگه زودی کارش انجام شه تا قبل از اینکه مدرسه ها باز شن با دایی اینا میاد بهمون سر بزنه، قرار شده بقیه وسایلت رو هم که بزرگترن بیان از اینجا بگیرن.

یه مطلبی هم هست که خیلی وقته میخوام بنویسم ولی تا حالا نشده

من سه تا دوست صمیمی داشتم که از وقتی ازدواج کردم خیلی کمتر میبینمشون چون دو تا شون اصفهانن و یکی اراک، بیشتر تلفنی با هم در تماسیم. واسه همینم من توی تهران دوست صمیمی ندارم، با دوستای دانشگاه هم رابطم در همون حد درس و دانشگاه بود.

من چند سالی هستش که عضو نی نی سایتم، پارسال توی بهار با یه تعداد از بچه ها تصمیم گرفتیم که قرار بذاریم و همدیگرو ببینیم، رفتیم و با هم آشنا شدیم و با چند تا از اونا هنوز در ارتباطم یعنی دوستیمون دیگه در حد اینترنتی نیست، تقربیا هر ماه با هم قرار میذاریم و همدیگرو میبینیم.

یه اتفاق بامزه هم اینه که از بین 9 نفر 4 نفرمون با هم داریم مامان میشیم، نی نی زهرا جون مهر به دنیا میاد، نی نی سارا جون آبان، نی نی نگین جون و گل پسر ما هم دیماه.

قبل از ماه رمضون یه قرار با بچه ها گذاشته بودیم که حسابی منو شرمنده کردن با زحمتاشون، برامون هدیه گرفته بودن یه کتاب زیبا با کلی یادگاری آخر کتاب( که واست نگهش میدارم تا وقتی بزرگ شدی بخونیش)، یه کفش کوچولو و یه کیک خوشمزه

اینا همه به خاطر تو بود عزیزدلم. نمیدونی وقتی داشتم برمیگشتم خونه چه حس خوبی داشتم، کلی خدا رو شکر کردم  به خاطر داشتن دوستای به این خوبی.

***خیلییییی دوستتون دارم دوستای گلم***

به قول بابایی با داشتن دوستای به این خوبی نباید ناراحت این باشم که تو خاله نداری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نرگس
19 شهریور 90 23:49
منم جزء اون دوستای اینترنتی ام هاااااااااااااا

خیلی خوشحالم که مامانت خوشحاله

تو که مااااااااااهی

زهراگلی
20 شهریور 90 0:53
سلام خاله جون. من رو که می شناسی. مامان محمدصادقم که الآن هم بازی تو هست. خوبی خاله جون؟
امیدوارم همیشه خوب باشی ایلیای خاله


مامان زهرا نازنازی
20 شهریور 90 1:29


مرسی عزیزم

مدرسه ی مامان ها
20 شهریور 90 12:41
سلام مامان عزیز دیروز یکی از مامان ها مطلبی رو توی مدرسه مطرح کرده که دوست داریم نظر شما رو هم درباره ی اون بدونیم منتظر حرف های شما هستیم
مامان ابوالفضل
21 شهریور 90 20:06
الهی
چه جالب یه قرار با دوستای اینترنتی
برای اومدن ایلیا جون لحظه شماری می کنم
امیدوارم زایمان راحت و به موقعی داشته باشی


مرسی ندا جون
مامان ابوالفضل
21 شهریور 90 20:07
منم خاله ی ایلیا

واااای چه خاله و پسر خاله گلی

مامانه میکاییل(ملی)
21 شهریور 90 22:14
من تمامه این مدت رو پا به پای دوستای خوبم سپری کردم با هاشون درددل کردم شادی ها مو باهاشون تقسیم کردم ، دوستایی که حتا یک بار هم ندیدمشون اما اگه یه روز ازشون بی خبر باشم دلم براشون تنگ میشه

واقعا دوست خوب یه نعمته

مامان ریحانه
22 شهریور 90 1:06
خب بسلامتی ایشالا همیشه خوش باشی

ممنون عزیزم

مامان شینا
24 شهریور 90 2:58
دلمون میخواد زودتر بیاد ببینیمش گل پسرو

ممنون عزیزم

مامان نگین
25 شهریور 90 14:01
مامان ایلیا جون سلام. ما رو هم تو آمار خاله ها بیارین. خوش به حالتون که همه تهرانید و باهم. هر وقت خواستین بیاین اهواز خبر بدین تا آدرس بدم در خدمتتون باشیم.

چشممم خاله نگین
شما هم تهران تشریف اوردید ما رو بیخبر نذارید
neda
27 شهریور 90 16:10
آپم
somi
31 شهریور 90 15:19
سلام ایلیا.. بیا بغل خاله ببینم!

تو هیچ نگران مامان نباش، درسته خیلی ساکته اما ما خودمون حواسمون بهش هست
قول داده هروقت کاری داشت حتما حتما بهمون بگه.. بیخود نیست که boymacker شده.. چون تو همایش دوستان عضوه دیگه

خیلیییی ماهی سمی

نسیم
3 مهر 90 16:04
عــــــــــــــــــــــــــــزیزم / سلامت و شاد باشید / مامان مهربون