فرشته کوچولوفرشته کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی ما

روزای آخر

1390/10/7 7:33
نویسنده : مامان فسقلی
1,403 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولو

دیگه نمیخوای بیای؟ یعنی اینقدر جات راحته؟؟؟

یکشنبه که دکتر بودیم گفت بعید میدونم زودتر از دو هفته دیگه نی نی به دنیا بیاد

حالا فکر کن من همیشه خودم همه کارام دقیقه نوده، دکتر هم که این حزفو زد دیگه بیخیالتر شدم، یه سری کارا هست که هنوز انجام ندادم، رااااااستی الان که داشتم اینو مینوشتم به ذهنم اومد که خودتم شبیه مایی ها!!!! میخوای تا دقیقه نود همونجا بمونی لبخند

 

این روزای آخر همه نگران تنها موندن منن، ولی خودم از همه خونسردترم، نمیدونم چرا یه سر سوزن هم نگران نیستم

مادرجون (مامان بزرگ من) هر روز زنگ میزنه ، بنده خدا همش نگرانه، میگه کی نی نی بدنیا میاد منم هر بار توضیح میدم که مشخص نیست بستگی داره کی خودش دلش بخواد بیاد.... الهی قربونش برم همش میگه ایندفعه که رفتی دکتر ازش بپرس کی وقتشه که مامانت مرخصی بگیره بیاد و باز من میگم وقتش دقیق مشخص نیست منم نمیخوام مامان خیلی زود بیاد که مرخصیش تموم شه و مادر جون فرداش که باز زنگ میزنه همه این دیالوگا تکرار میشه (مادرا انگار نگران بودن توی ذاتشونه)

میدونی پسرکم از بس این چند ماه خدا رو شکر همه چی خوب پیش رفته من یه کم بدعادت شدم ته دلم مطمئنم تو بی موقع نمیای، شایدم این خوش بینی ذاتیم نمیذاره نگران باشم، به هر حال... حالا که مشکلی نیست چرا بیخودی نگرانی واسه خودمون درست کنیم....نه؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

زهراگلی
7 دی 90 9:13
محمدصادق من هم قرار نبود به موقع به دنیا بیاد. دکتر می گفت هنوز وقت داری ولی دقیقا روزی که 40 هفته من تموم شد، پسرک به دنیا اومد


این گل پسر ما هم فکر کنم تا جایی که جا داشته باشه بخواد بمونه
مامان طاها
7 دی 90 18:20
سلام خانمی. خوشحالم از اینکه حال تو و نی نی خوبه و نگرانی به دلت راه نمیدی. همین بهترین کاره. ایشااله ایشااله زایمان راحت و سلامتی داشته باشی. اگه 20 دی بدنیا بیاد میشه مثل من خوش به حالش


مرسی نگین جون
خودمم فکر میکنم بیستم میاد
مامان ریحانا
7 دی 90 18:35
وای غریبی خیلی بده خدا کمکت کنه خوب می فهمم چی میگی
ایشالا ایلیا جون خوش قدم باشه برات
بی صبرانه منتظر اومدنشم
بابایی حتما عکس ایلیا رو بذاری واسمونا
یادتون نرهااااااااا


مرسییییی، به بابایی ایلیا کامنتتون رو نشون دادم، زودی میاد عکس میذاره
مامان نفس
9 دی 90 3:03
انار کوچولو خیلی خیلی محتاج دعاته خاله.فراموشش نکن.


خیلی ناراحت شدم شیما جون، حتما براش دعا میکنم
مامان نی نی ناز(حدیث)
10 دی 90 11:23
سلام مامان فسقلی جون ، امیدوارم به سلامتی گل پسرت بیاد تو آغوشتون،منم مثل شما این روزا منتظر دخمرم هستم الان دیگه نزدیک هفته ی 38 هستم ولی من خیلی از زایمان می ترسم ، از این همه انتظارم دیگه خسته شدم به نظر شما چه کار کنم که این همه اضطراب نداشته باشم . ممنون می شم به وب ما هم سر بزنین.


سلام عزیزم، پس شما هم یه مامان منتظری
ترس نداره که! با تمام وجود همه چی روبسپار به خدا، دیگه به بقیش فکر نکن
حتما میام سر میزنم
مریم
10 دی 90 11:46
سلام عزیزم . پس به زودی ایلیا جون رو هم میبینیم . تو گذاشتن عکسش تنبلی نکنیا .ما منتظریم.
راستی این چند روز رو حسابی بخواب که بعد حسرت نکشی !!طبیعی میخوای زایمان کنی؟؟


اره دیگه منتظریم، حتما عکس میذارم
اره طبیعی میخوام
مامان نگین
10 دی 90 17:00
سلام خانمی. خواستم بدونی که به یادتم و برات دعا می کنم.

مرسیییییی نگین جون